جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ |۲۰ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 22, 2024
حدیث

حوزه/ در کتب متعدد شیعه و سنی نقل شده که وقتی یکی از اصحاب در ضرورت نوشتن حدیث شک کرده بود، آن حضرت در حالی که به دهانش اشاره می­کرد، به او فرمود: «اکتب فو الّذی نفسی بیده ما خرج منه إلّا حقّ، بنویس قسم به آن که جانم در دست اوست جز حق از این بیرون نمی­ آید».

به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام محمدرضا جباران عضو هیئت علمی گروه اخلاق پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در نوشتاری به تشریح عوامل و انگیزه های منع نقل حدیث از انگاره تا آگاهی پرداخته است.

نسل­های پس از عصر تشریع بخش عظیمی از احکام و معارف دینی را از طریق سنت معصومی که عبارت از قول و فعل و تقریر معصومان است، دریافت کرده و می ­کنند. به همین دلیل علم حدیث و توابع آن مثل رجال و درایه که این دسترسی را از انحراف حفظ می­کنند، از علوم ارجمند دینی بشمارند و در باره آن­ها کتاب­های ارزشمندی نگاشته شده است. و باز به همین دلیل است که صرفنظر از حدیث در فرهنگ اسلامی امکان­پذیر نیست. با این همه افراط در اشتغال به این فنّ، برخی را از توجّه کافی به قرآن کریم که اصل و اساس دین است و سنت معصومی نیز بر محور آن شکل گرفته و با اتّکا به هویت آن معنی پیدا می­کند، بازداشته است. شکل­گیری اهل حدیث در میان اهل سنت و اخباریگری در بین شیعیان، بروز کامل این افراط است. در دوره­‌های اخیر مخصوصا پس از مشروطه نهضت بازگشت به قرآن شکل گرفت که شخصیت­های بزرگی در آن سهم دارند. مشکلی که این نهضت را رنج میدهد، این است که شخصیت­های اثرگذارش بر تعریف واحدی از «بازگشت به قرآن» و روش واحدی برای این بازگشت توافق ندارند.

در روزهای اخیر در فضای مجازی از آقای عبدالعلی بازرگان در این راستا سخنانی منتشر شد که با وقایع تاریخ انطباق ندارند. این نوشته به منظور نقد آن گفتار فراهم آمده است.

سخنان آقای بازرگان حاوی چند ادعاست:

۱. به فراوانی از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمودند: «از من چیزی نقل نکنید»

۲. امامان شیعه نه خود چیزی نوشته­ اند نه کسی را به نوشتن تشویق کرده­ اند.

۳. اولین جوامع حدیث اهل سنت پس از سال ۲۲۰ هجری نوشته شده است.

۴. اولین کتابهای حدیثی شیعه پس از سال ۳۳۰ هجری نوشته شده است.

پیش از ورود به نقد این دعاوی تذکر دو نکته لازم است: نخست این که سخنان آقای بازرگان چنان که خواهد آمد، همه بر خلاف تاریخ منقول است. از آنجا که گوینده را مبرّا از غرض­ورزی می­دانیم، این خلاف­گویی را باید بر ناآگاهی ایشان از مباحث این حوزه حمل کنیم و دلسوزانه به ایشان متذکر شویم که برای حفظ شئون دانشوری از ورود غیرتخصصی به حوزه­هایی که نیازمند تخصص است، بپرهیزند. دوم این که گوینده این سخنان دارای رویکرد مشخصی نیست. توضیح این که مواجهه با سنت با دو رویکرد سنی و شیعی ممکن است و هر یک از این دو رویکرد الزامات و لوازمی دارند. سنت رسول خدا(ص) با رویکرد سُنّی انقطاعی صد ساله دارد که با منع خلیفه دوم از کتابت و نشر احادیث آغاز شد و با تجویز عمر بن عبدالعزیز پایان یافت؛ به همین دلیل با این رویکرد سنت منقول از قطعیت لازم برخوردار نیست؛ ولی با رویکرد شیعی به رغم التزام حاکمیت به منع خلیفه دوم، سنت قولی و فعلی رسول خدا (ص) به وسیله امامان اهل بیت(ع) بازخوانی می­شد و در فرهنگ شیعی استمرار داشت. بر این اساس در رویکرد شیعی هیچ انقطاعی در نقل سنت نبوی نیست.

ادعای اول منع نقل حدیث توسط رسول خدا(ص)

این سخن با اشکالات زیادی مواجه است:

یک. منع دیگران از نقل حدیث به این معنی است که آن حضرت برای پیروان خود هیچ سفارش و توصیه­ ای نداشته است و حتی لازم نمی­دیده ابهامات کتاب الاهی را برای امّت خود توضیح دهد؟ می­دانیم که چنین رفتاری با روش رهبران دینی مخالف است. نمی­توان پذیرفت کسی که خود را رسول خدا برای همه مردمان در همه اعصار آینده می­داند بخواهد با پیروان خود به طور کلی قطع ارتباط کند.

دو. این سخن با این ساختار خود را تکذیب می­کند. اگر رسول خدا(ص) به فراوانی به اصحاب خود فرموده از من چیزی نقل نکنید، آقای بازرگان این سخن رسول را از چه طریقی به دست آورده؟ همین که این یک سخن برای ایشان نقل شده، معلوم می­شود چنین گزاره­ای صادق نیست.

سه. این سخن هیچ مستندی در کتب شیعه و سنی ندارد. در کتب اهل سنت احادیثی در منع از کتابت حدیث نقل شده ولی در نهی از نقل حدیث هیچ حدیثی در دست نیست.

حدیث منع کتابت نیز با آن که از تعدادی از اصحاب رسول خدا(ص) با اسناد مختلف و الفاظ متفاوت از رسول خدا(ص) روایت شده، از جهات مختلفی مورد انتقاد است: نخست از ناحیه سند؛ به گفته برخی از حدیث شناسان اهل سنت صحیح­ترین سندی که از این حدیث در دست حدیث­شناسان موجود است احادیثی است که  همام بن یحیی از ‏زید بن اسلم از عطاء بین یسار از ابوسعید خدری نقل کرده است. [۱] در این سند، همام بن یحیی و ‏زید بن اسلم غیر قابل اعتمادند. رجالیون همام بن یحیی را به خاطر حافظه ضعیفش نکوهش کرده و به صراحت گفته­اند منقولاتش قابل اعتماد نیست. زید بن اسلم تابعی و از فقهای مدینه است که در سال ۱۳۶ درگذشته از وابستگان (موالی) عمر بن خطاب بود و بیشتر با او می­نشست. رجالیون اهل سنت در باره او نوشته­اند: قرآن را به رأی خود تفسیر می­کرد، حافظه­اش عیبی داشت و در حدیث تدلیس می­کرد. او خود گفته است در روزی که خلیفه به در خانه فاطمه رفت من هیزم با خود می­بردم. ابن عدی از رجالیون اهل سنت در کتاب خود او را در زمره ضعیفان آورده. انتقاد دیگر به این حدیث این است که جز صد سال اول تاریخ اسلام که حکومت اسلامی تحت سیطره نام خلیفه دوم قرار داشت، حتی در زمان رسول خدا(ص) هم به این حدیث عمل نشد. اگر رسول خدا اصحابش را از نوشتن حدیث نهی کرده بود، چرا اصحاب او حتی امیرالمؤمنین علی ع به این نهی التفاتی نکردند و کتب حدیث نوشتند. (در آینده در باره این کتاب­ها سخن خواهیم گفت) و چرا خلیفه اموی عمر بن عبدالعزیز با این نهی مخالفت کرد و فرمان کتابت حدیث داد و چرا همه علمای مسلمان اعم از شیعه و سنی به نوشتن کتاب روی آوردند. انتقاد دیگر به این حدیث این است که احادیث معتبری بر خلاف آن دلالت دارند که به زودی با آن­ها آشنا خواهید شد. با این همه این احادیث بر منع کتابت دلالت دارند نه بر منع نقل حدیث. طبق این احادیث رسول خدا(ص) فرمود نوشته ها را از بین ببرید و در ادامه فرمود:  «حدثوا عنی و لا حرج، از من نقل کنید اشکالی ندارد». [۲]                      

چهار. احادیث زیادی با سند معتبر از رسول خدا(ص) در دست داریم که اصحاب خود را به نقل سخنانش سفارش و تشویق کرده است. از جمله:

کراجکی از علمای شیعه در قرن پنجم روایت کرده است: «نَضَّرَ اللَّهُ امْرَأً سَمِعَ مِنَّا حَدِیثاً فَأَدَّاهُ کَمَا سَمِعَ فَرُبَّ مُبَلِّغٍ أَوْعَی مِنْ سَامِع[۳]‏ شاداب و خرم کسی که سخنی از ما بشنود و آن را همانطور که شنیده برساند، بسا شنونده­ای که از رساننده سخن هشیارتر است». این حدیث را احمد بن حنبل از علمای بزرگ اهل سنت، در قرن دوم با اندکی تفاوت در عبارت نقل کرده است.[۴]

کلینی از امام صادق(ع)[۵] و علی بن ابراهیم قمی از امام باقر(ع)[۶] و احمد بن حنبل از محمد بن جبیر بن مطعم[۷] نقل کرده که رسول خدا(ص) در جمع اصحاب در مسجد خیف در آخرین روز از ایام تشریق فرمود: «نَضَّرَ اللَّهُ عَبْداً سَمِعَ مَقَالَتِی فَوَعَاهَا وَ حَفِظَهَا وَ بَلَّغَهَا مَنْ لَمْ یَسْمَعْهَا فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ غَیْرُ فَقِیهٍ وَ رُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَی مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْه، شاداب بنده­ای که سخن مرا بشنود و به خاطر بسپارد و حفظ کند و به کسی که آن را نشنیده برساند؛ بسا کسی که دانشی را با خود حمل می­کند و خود دانشمند نیست و بسا کسی که دانشی را به دانشمندتر از خود می­رساند»‏

طبق نقل­های فراوان رسول خدا(ص) در جاهای مختلف قبل یا پس از آن که مطلبی را به اصحاب خود ابلاغ کرد، فرمود: «أَیُّهَا النَّاسُ لِیُبَلِّغِ الشَّاهِدُ مِنْکُمُ الْغَائِب، ای مردم! آنان که حاضرند به آنان که غایبند برسانند».[۸]

در کتب متعدد شیعه و سنی نقل شده که وقتی یکی از اصحاب در ضرورت نوشتن حدیث شک کرده بود، آن حضرت در حالی که به دهانش اشاره می­کرد، به او فرمود: «اکتب فو الّذی نفسی بیده ما خرج منه إلّا حقّ،[۹] بنویس قسم به آن که جانم در دست اوست جز حق از این بیرون نمی­ آید».

دلیل و شاهد بر این که رسول خدا(ص) اصحاب خود را به کتابت و نقل سخنان خویش تشویق می­کرده به قدری فراوان است که می­توان از آن­ها کتاب مستقلی پرداخت. از جمله این شواهد

یک. سنت نقل چهل حدیث در جهان اسلام که بر مبنای سخنی از رسول خدا(ص) شکل گرفته است. در حدیثی که امام رضا(ع) در صحیفه خود نقل کرده، رسول خدا(ص) فرمود: «مَنْ حَفِظَ عَلَی أُمَّتِی أَرْبَعِینَ حَدِیثاً یَنْتَفِعُونَ بِهَا بَعَثَهُ اللَّهُ تَعَالَی یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَقِیهاً عَالِما،[۱۰] هر کس برای امت من چهل حدیث که از آن بهره­ای ببرند، حفظ کند، خداوند تعالی در روز قیامت او را فقیهی دانشمند مبعوث خواهد کرد». بر این اساس بسیاری از عالمان دین به این امید که مشمول این حدیث باشند و در روز قیامت فقیه و عالم شمرده شوند، کتابهای چهل حدیث نگاشتند از کتابهای مشهور چهل حدیث، اربعین شیخ منتجب الدین، علی بن عبید الله بن بابویه الرازی،‏ متوفای ۵۸۵، اربعین شهید اول متوفای  ۷۸۶ ق‏، اربعین شیخ بهایی و کتاب الاربعون الصغری تالیف أبی بکر أحمد بن الحسین البیهقی متوفی ۴۵۸ است. در عصر ما نیز تعدادی از دانشمندان از جمله امام خمینی(ره) کتاب چهل حدیث نوشته­اند.

دو. از مشهورات تاریخ اسلام پس از وفات رسول خدا(ص) واقعه حدیث شویی است که در زمان خلیفه اول و با طراحی خلیفه دوم اتفاق افتاد. اگر رسول خدا(ص) نقل حدیث و به تبع آن کتابت حدیث را منع کرده بود، خلیفه و همفکرانش چه چیزی را می­شستند یا به آتش می­کشیدند؟ و نقل چه چیزی را ممنوع کردند؟

سه. این که رسول خدا(ص) در بستر احتضار فرمود: برایم کتف و قلمی بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که پس از من گمراه نشوید.[۱۱] این سخن اگر بر جواز و بلکه رجحان نقل حدیث دلالت ندارد، چه معنی دیگری می­تواند داشته باشد. اگر رسول خدا(ص) نوشتن و نقل حدیث را منع کرده برای چه می­خواست چنین سندی تنظیم کند.

چهار. احادیث زیادی از رسول خدا به دست آمده که شنونده را از دروغ بستن به خویش برحذر میدارد. از جمله فرمود: « مَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّداً فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّار، هر کس به عمد دروغی به من ببنددجایگاه خویش را در آتش آماده سازد»[۱۲] اگر نقل حدیث در جامعه اسلامی ممنوع باشد، چگونه می­توان به رسول خدا دروغ بست.

نتیجه سخن این که این نسبت به رسول خدا (ص) که فرموده است از من چیزی نقل نکنید از مصادیق دروغ بستن به آن حضرت است.

ادعای دوم امامان شیعه نه خود چیزی نوشته­اند نه کسی را به نوشتن تشویق کرده­اند.

بر خلاف این ادعا امامان(ع) هم خود نوشته­ اند و هم اصحاب را به نوشتن تشویق می­کردند. برای این که روشن شود تشویق به نوشتن سیره پیوسته معصومین بوده، موضع رسول خدا(ص) را نیز بیان می­کنیم. از آن حضرت سخنان زیادی در این باب نقل شده از جمله می­فرماید: «قَیِّدُوا العِلمَ بالکِتابِ علم را، با نوشتن در بند کشید».[۱۳] منظور از علم در این سخن شریف همان سخنانی است که از خود در باره دین می­فرمود. همچنین می­فرماید: هر که دانش یا سخنی از من بنویسد، تا هنگامی که آن دانش و سخن باقی باشد، پیوسته برای او پاداش می­نویسند».[۱۴]

امام حسن مجتبی(ع) به جوانان خاندان خویش می­فرمود: «إنّکُم صِغارُ قَومٍ و یُوشِکُ أن تَکونوا کِبارَ قَومٍ آخَرینَ، فَتَعَلَّمُوا العِلمَ ، فَمَن لم یَستَطِعْ مِنکُم أن یَحفَظَهُ فَلْیَکتُبْهُ و لیَضَعْهُ فی بَیتِهِ، شما خردسالانِ قومی (نسلی) هستید که به زودی بزرگان قوم (نسلی) دیگر می­شوید. پس دانش بیاموزید و هر یک از شما نمی­تواند علم را در حافظه نگه دارد، آن را بنویسد و در خانه نگه دارد». إمام صادق(ع): «اکتُبُوا ؛ فإنَّکُم لا تَحفَظُونَ إلاّ بالکِتابِ[۱۵]بنویسید؛ زیرا جز با نوشتن، حفظ نمی­کنید».

پیرو تشویق و توصیه رسول خدا(ص) و امامان شیعه، اصحاب ایشان به نوشتن روی آوردند و کتابهایی در حدیث جمع ­آوری کردند. آقای سید محمد رضا جلالی در کتاب تدوین السنة الشریفة، ۲۲ نفر از صحابه را نام برده که از احادیث رسول خداص کتاب پرداخته بودند. [۱۶] امیرالمؤمنین(ع)، سلمان فارسی،[۱۷] ابوذر، عایشه، جابر بن عبدالله، ابو رافع غلام آزاد شده پیامبر[۱۸] انس بن مالک، سعد بن عباده، معاذ بن جبل، حنظلة بن ربیع الکاتب، عبدالله بن عمر و ابوبکر از آن جمله­اند.

 خلیفه اول در کتاب خود پانصد حدیث از سخنان پیامبر ص جمع کرده بود. او این کتاب را پیش عایشه گذاشته بود. ولی پس از رسول خدا ص و با شروع جریان حدیث شویی آن را از عایشه گرفت و سوزاند.[۱۹]

برخی از این کتاب­ها تا دوره­های بعد نیز موجود بوده­اند. مثلا کتاب القضایا و السنن و الاحکام که به وسیله ابورافع کاتب رسول خدا(ص) یا پسرانش کاتبان امیرالمؤمنین(ع) نوشته شده بود، در قرن دوم هم موجود بوده و زیربنای فقه زیدی شده همچنین کتاب ابوبکر بن عمرو بن حزم و کتاب صحیفه صادقه نوشته عبدالله بن عمرو بن عاص تا زمان امام صادق­(ع) موجود بوده است کتاب صحیفه صادقه در زمان امام صادق به وسیله فرزند عبدالله بن عاص منتشر شد. این کتاب حتی تاریخ و مدت نگارش و اولین حدیثش برای محدثان شناخته شده است. طبق روایتی امام صادق (ع) یکی از شاگردانش را برای دیدن مفاد کتاب ابوبکر بن عمرو در یک مسأله خاص نزد فرزندان او فرستاد.[۲۰]

در منابع حدیثی ده­ها کتاب به امامان معصوم نسبت داده شده. از امیرالمؤمنین(ع) حدود۳۰ کتاب یاد شده که مهم­ترین آنها کتاب جامعه و کتاب جفر است جامعه کتابی است درباره‌ی‌ احکام حلال و حرام که با املای پیامبر(ص) و خط علی(ع) نگارش یافت.[۲۱] و جفر در باره حوادث و اتفاقات است. امام علی(ع) آن‌را در پوست نوشته بود.[۲۲] از فاطمه زهرا (س)، حاصل گفتگوی آن حضرت با فرشتگان با نام «مصحف فاطمه» با خط علی بن ابیطالب به یادگار مانده و در نزد ائمه باقی بود.[۲۳] رسالةالحقوق و کتاب صحیفه سجادیه از امام سجاد(ع) باقی مانده. [۲۴] کتابی با نام تفسیر از امام محمد باقر(ع) روایت شده که تا زمان سیدبن طاووس بخش­هایی از اصل آن موجود بوده است.

توحید مفضل و کتاب اهلیلجة از امام صادق(ع) است. موضوع این دو کتاب خداشناسی و توحید است. علمای شیعه، گفته‌اند کتاب توحید مفضل املای امام صادق(ع) بر مفَضَّل بن عُمَر جُعْفی کوفی است.[۲۵]ولی کتاب اِهلیلَجه را خود امام نوشته و سپس متن دستخط خود را در اختیار مفضّل گذاشته است.[۲۶]

صحیفة الرضا از کتابهای معتبر شیعه و از اصول اولیه، مجموعه روایاتی است که امام رضا علیه‌السّلام به واسطه پدران خویش از رسول خدا (ص) روایت کرده‌. این کتاب درباره موضوعاتی چون توحید ، علم ، عبادات و احکام ، تفسیر ، فضایل حضرت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم و اهل بیت، اخلاق و آداب، خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها، طب و مسائل بهداشتی حدیث نقل کرده است.[۲۷] آنچه نام بردیم برخی از کتابهایی است که به امامان شیعه نسبت داده می­شود و نسخه­های برخی از آن­ها هنوز در دست شیعیان و در کتابخانه­های معتبر دنیا موجود است. و غالبا به زبان­های دیگر از جمله فارسی و اردو نیز ترجمه شده­اند[۲۸]

ادعای سوم اولین جوامع حدیث اهل سنت پس از سال ۲۲۰ هجری نوشته شده است.

گوینده در این باب ادعا کرده است که هفت فقیه مشهور اهل سنت خود هیچ کتابی ننوشته و اولین کتاب حدیثی اهل سنت در سال ۲۲۰ به وسیله محمد بن اسماعیل بخاری نوشته شده.

عمر بن عبدالعزیز در سال ۹۹ به خلافت رسید، خلافت او تا سال ۱۰۱ ادامه داشت. به نقل بخاری او در نامه­ای که به فرماندار خود در مدینه ابوبکر بن حزم نوشت از اندراس حدیث اظهار نگرانی کرد و به او دستور داد که به نوشتن و جمع حدیث اقدام کند.[۲۹] ابن عبدالعزیز پس از دو سال و پنج ماه خلافت از دنیا رفت. ما نمی­دانیم این نامه را در چه مقطعی از عمر خلافت خود نوشته؛ ولی در هیچ تاریخی، از امتثال ابوبکر بن حزم نشانی به دست نیامده؛ با این حال نگارش حدیث از همان زمان آغاز شده و تا پیش از تولد محمد بن اسماعیل حدود ده رساله و جامع حدیثی نگاشته شده است. من به ذکر چند کتاب که پیش از این تاریخ نوشته شده اکتفا می­کنم.

۱. طبق نقل محمد بن جعفر کتّانی، محمد بن مسلم زهری متوفای ۱۲۴ در زمان عمر بن عبدالعزیز رساله­ای در حدیث تدوین و برای او ارسال کرد.

۲. حافظ ذهبی معتقد است سنن و فروع، برای اولین بار پس از انتقال قدرت به بنی عباس تدوین شد. حکومت عباسیان در سال ۱۳۲ با بیعت ابوالعباس سفاح آغاز شده. منظور از سنن روایاتی است که روش­های رسول خدا(ص) در گذران زندگی را حکایت می­کنند و منظور از فروع سخنانی است که در باره احکام فرعی دین از رسول خدا(ص) صادر شده است.

۳. قدیمی ترین متن مدونی که از اهل سنت در دست داریم صحیفه همام بن منبّه است که در سال ۱۳۰ درگذشته است.

   ۴. ابوحنیفه بین سال­های ۸۰ تا ۱۵۰ می­زیسته. خطیب خوارزمی پانزده مسند از او احیا کرده که تحت عنوان جامع المسانید موجود است. مسند به کتابهایی اطلاق می­شود که یک منقولات یک نفر از دیگری را جمع­آوری کرده است مثلا مسند زید کتابی است حاوی احادیثی که زیدبن علی (ع) نقل کرده است.

۵. مالک بن انس امام مالکی­ها بین سالهای ۹۳ و ۱۷۹ میزیسته و به درخواست منصور عباسی کتاب موطأ را نوشته است. او برای نوشتن موطأ از میان صد هزار حدیث ده هزار روایت را انتخاب کرد و برای تنقیح روایات، پیوسته به آنها مراجعه می­کرد و با محک قرآن و حدیث می­سنجید تا آن که بالاخره شمار روایات به سه هزار روایت، تقلیل یافت.[۳۰]

۶. محمد بن ادریس شافعی بین سالهای ۱۵۰ تا ۲۰۴ میزیسته وکتاب اُمّ را نوشته که فقه مستند به روایات است.

۷. احمد بن حنبل بین ۱۶۴ و ۲۴۱ میزیسته و کتاب مسند را با حدود ۳۰۰۰۰ حدیث و فضائل الصحابه و فضائل امیرالمؤمنین و چند کتاب حدیثی دیگر را نوشته است. بر این اساس این سخن که پیش از محمد بن اسماعیل بخاری در بین اهل سنت کتاب حدیثی نوشته نشده ناشی از ناآگاهی گوینده آن است.

ادعای چهارم اولین کتابهای حدیثی شیعه حدود سال ۳۳۰ هجری نوشته شده است.

در این بخش نیز به کتبی اشاره می­کنیم که محدثان شیعه پیش از این تاریخ نوشته ­اند.

پس از آن که اکثر نزدیک به همه کتب حدیثی اصحاب رسول خدا (ص) به وسیله دو خلیفه شسته یا سوزانده شد، اصحاب ائمه شیعه به سفارش آن حضرات کتابت و جمع­آوری سخنان ایشان را آغاز کردند. حاصل این تلاش که حدود دو قرن و نیم طول کشید، بیش از شش هزار و ششصد نوشته است که نام آن­ها در فهرست­های شیعه آمده و روایات آن­ها در ضمن جوامع روایی پس از دوره حضور حفظ شده و تعدادی از آن­ها هنوز هم به طور مستقل موجودند. مثل کتاب مسائل علی بن جعفر پسر امام صادق(ع)، کتاب مسعدة بن زیاد از اصحاب امام باقر و صادق (ع) و کتاب مبعث از علی بن إبراهیم بن هاشم از اصحاب امام عسکری(ع).

از این تعداد چهار صد کتاب که از همه معتبرترند، با عنوان اصول چهارصدگانه شناخته می­شوند. همان­ها هستند که دستمایه اصلی مؤلفان جوامع بزرگ حدیثی را فراهم آورده­اند. تعداد قابل توجهی از این اصول نزد شیخ حر عاملی و قسمتی نزد علامه مجلسی و بخشی هم نزد محدّث نوری نگاهداری می­شده شیخ آقا بزرگ تهرانی در الذریعة الی تصانیف الشیعة(ج۲) از یکصد و هفده اصل و ترجمه مصنّفان آنها یاد کرده است.[۳۱]

روش انتقال کتب حدیث

به احتمال زیاد برای خوانندگان جالب باشد که بدانند کتاب­های حدیث با چه سازوکاری از نسلی به نسل دیگر منتقل شده ­اند. آگاهی از این روش­ها و سازوکارها موجب می­شود نسبت به موجودی کتب حدیث اطمینان بیشتری داشته باشیم.

پیش از پیدایی صنعت چاپ کتاب به صورت محدود و با روش نسخه ­برداری تکثیر می ­شد به همین دلیل احتمال تحریف کتاب­­های گذشتگان به آسانی صورت می­ گرفت راویان حدیث برای حفاظت از سخنان معصومان و انتقال درست آن­ها به نسل­ های بعد روش­ هایی ابداع کردند طبق بررسی علمای درایة برای انتقال حدیث از شخصی به شخص دیگر هشت روش وجود داشته. وقتی یک محدث، کتابی در حدیث می­ نوشت، ممکن بود احادیث آن را تک تک برای شاگردان خود بخواند و آن­ها بنویسند یا حفظ کنند؛ این راه با آن که مطمئن ­ترین راه انتقال بود، همیشه امکان ­پذیر نبود. به همین دلیل راه­های دیگری ابداع شد که انتقال کتاب را تسهیل می ­کرد. این راهها عبارتند از کتابت، قرائت، اجازه و مناوله. کتابت این است که استاد حدیث، کتاب خود را در اختیار شاگرد می­گذاشت تا آن را رونویسی کند. قرائت یعنی این که شاگرد کتابی را که نوشته برای استادش بخواند و استاد صحت احادیث آن را تأیید کند. اجازه یعنی این که استاد به شاگردش بگوید من به تو اجازه می­دهم احادیث کتاب مرا نقل کنی و مناوله به این معنی است که استاد کتاب خود را به شاگردش بدهد. محدثان معمولا برای اطمینان بیشتر، این روش­ها را به صورت ترکیبی به کار می­بردند به این معنی که مثلا پس از رونویسی کتاب استاد، آن را برای استاد می ­خواندند و از او اجازه روایت هم می­گرفتند. با آن که می­دانیم اِعمال این همه دقت اگرچه همیشه امکان­پذیر نبوده، و در موارد زیادی به خاطر شرایط نامساعد سیاسی اجتماعی کاستی­های زیادی بر محدثان تحمیل شده، آگاهی از وجود این روش­های سخت­گیرانه ما را قانع می­کند که میراث حدیثی و روایی موجود چیزی نیست که به این آسانی از آن عبور کرد.  

فهرست منابع

آقا بزرگ طهرانی، الذریعة، دارالاضواء، سوم، بیروت، ۱۴۰۳ق،

ابن ادریس، سرائر، حقیق وتقدیم السید محمد مهدی الموسوی الخرسان، العتبة العلویة المقدسة، اول، نجف، ۱۴۲۹ق.

ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، تصحیح وتعلیق علی أکبر الغفاری، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، سوم، قم، بی تا

ابن حنبل، مسند، دار صادر

ابن شهر آشوب، محمد بن علی، معالم العلماء، بی­نا، قم، بی­تا.

ابن طاووس، الأمان من أخطار الأسفار والأزمان، تحقیق و نشر مؤسسة آل البیت (ع) لإحیاء التراث، اول، قم، ۱۴۰۹ق.

ابن عبدالبر، جامع بیان العلم، ادارة الطباعة المنیریة، قاهرة

ابوریّة، محمود، اضواء علی السنة المحمدیة، دارالمعارف، قاهرة

احمدی میانجی، مکاتیب الرسول صلی الله علیه و آله و سلم، دارالحدیث، اول، قم، ۱۹۹۸م.

امین عاملی‏، سید محسن، اعیان الشیعة، ج ۱، ص ۶۳۸، بیروت، دار التعارف للمطبوعات‏، ۱۴۰۶ق.

باقری بیدهندی، ناصر، (۱۳۷۶) اصحاب اجماع، علوم حدیث شماره ۶.

بخاری، محمد بن اسماعیل، الجامع الصحیح، تحقیق قاسم الشماعی الرفاعی، دارالقلم، اول، بیروت، ۱۴۰۷ق.

بکائی، محمد حسن، کتابنامه بزرگ قرآن کریم، ن‍ش‍ر ق‍ب‍ل‍ه دان‍ش‍گ‍اه‌ ام‍ام‌ ص‍ادق‌(ع‌)، اول، تهران، ۱۳۷۴ش.

تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، مرکز نشر کتاب، تهران، ۱۳۳۸.

جبل عاملی، شزف الدین، النص و الاجتهاد، انتشارات اسوه

جلالی، محمدرضا، تدوین السنة الشریفة، مکتب الإعلام الإسلامی، مرکز النشر قم.

حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، المطبعة العثمانیة، حیدر آباد.

حلی، حسن بن یوسف بن مطهر، کشف الیقین فی فضائل أمیر المؤمنین علیه السلام، تحقیق حسین درگاهی، بی­نا، اول، ۱۴۱۱.

خطیب بغدادی، تقیید العلم، تحقیق یوسف العش، دار احیاء السنّة، ۱۳۹۵ق.

دارمی، عبدالله بن عبدالرحمن، سنن دارمی، بی­نا، مدینه، ۱۳۸۶ق.

شوشتری، نور الله بن شریف الدین‏، الصوارم المُهرقة فی نقد الصواعق المُحرقة( لابن حجر الهیثمی)، تحقیق جلال الدین محدث، بی­نا، ۱۳۶۷.

صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، تحقیق و تصحیح محسن کوچه باغی،‏ قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، دوم، ۱۴۰۴ق.

ضمیری، محمدرضا، کتاب شناسی تفصیلی مذاهب اسلامی،

طبری آملی کبیر، محمد بن جریر بن رستم‏، المسترشد فی إمامة علی بن أبی طالب علیه السلام،

عدة من المحدثین، الاصول الستة عشرة، دار الشبستری للمطبوعات، قم

علی بن موسی، امام هشتم علیه السلام‏، صحیفة الإمام الرضا علیه السلام‏،

عیاشی، محمد بن مسعود، تحقیق هاشم رسولی محلاتی،  المکتبة العلمیة الإسلامیة، تهران، بی­تا.

ناشر : غروی یوسفی، محمدهادی، موسوعة التاریخ الاسلامی، مجمع الفکر الإسلامی، اول، بی­جا، ۱۴۱۷ق.

فیض کاشانی، الوافی، تحقیق ضیاء الدین حسینی، مکتبة الامام أمیر المؤمنین علی (ع) العامة، اول، اصفهان، ۱۴۰۶ ق.

قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر، تصحیح طیب موسوی جزائری، مؤسسة دار الکتاب، سوم، ۱۴۰۴ق.

کراجکی، کنزالفوائد، مکتبة المصطفوی، دوم، قم، ۱۳۶۹ ش

کلینی، کافی، تصحیح وتعلیق علی أکبر الغفاری، دار الکتب الإسلامیة، پنجم، ۱۳۶۳.

کوفی اهوازی، حسین بن سعید، کتاب الزهد، تحقیق میرزا غلام رضا عرفانیان، چاپخانه : العلمیة، قم، ۱۳۹۹ق.

مددی، احمد، علوم اعتباری و روش­های واقع­گرایانه، چاپ شده در «جایگاه شناسی علم اصول» به کوشش حمیدرضا حسنی و مهدی علی­پور، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، اول، قم ۱۳۸۵.   

نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، پنجم، قم، ۱۴۱۶ق.

 

[۱] . نگ. احمدی میانجی، مکاتیب الرسول صلی الله علیه و آله و سلم، ج‏۱، ص: ۵۲۵

[۲] . تفصیل این بحث را در کتاب مکاتیب الرسول ج ۱، ص ۵۲۴ تا ۵۴۱ ملاحظه کنید.

[۳] . کراجکی، کنزالفوائد، ج ۲، ص ۳۱.

[۴] . ابن حنبل، مسند، ج ۱، ص ۴۳۷.

[۵] . کلینی، کافی، ج ۱، ص ۴۰۳.

[۶] . قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر، ج ۱، ص ۱۷۳.

[۷] . ابن حنبل، مسند، ج ۴، ص ۸۰.

[۸] . از جمله نگ. کلینی، کافی، ج ۴، ص ۳۶ و کوفی اهوازی، حسین بن سعید، کتاب الزهد، ص ۵۶ و عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر، ج ۱، ص ۳۳۴ و ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۵۹ و ابن حنبل، مسند، ج ۱، ص ۸۵ و دارمی، سنن، ج ۲، ص ۶۸.

[۹] . علامه حلی، حسن بن یوسف بن مطهر، کشف الیقین فی فضائل أمیر المؤمنین علیه السلام‏ المقدمة، ص: ۶ و ابن حنبل، مسند، ج ۲، ص ۱۶۲ و ابن عبدالبر، جامع بیان العلم، ج ۱، ص ۷۱ و حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج ۱، ص ۵ و خطیب بغدادی، تقیید العلم، ص ۸۰.

[۱۰] . علی بن موسی، امام هشتم علیه السلام‏، صحیفة الإمام الرضا علیه السلام‏، ص ۶۵.

[۱۱] . شوشتری، نور الله بن شریف الدین‏، الصوارم المُهرقة فی نقد الصواعق المُحرقة( لابن حجر الهیثمی)، ص ۲۲۴.

[۱۲] .  طبری آملی کبیر، محمد بن جریر بن رستم‏، المسترشد فی إمامة علی بن أبی طالب علیه السلام، ص: ۱۷۶

[۱۳] . ابن ادریس، سرائر، ج ۱، ص ۱۲.

[۱۴] . جبل عاملی، شزف الدین، النص و الاجتهاد، ص ۱۳۹.

[۱۵] . الاصول الستة عشرة، ص ۲۸.

[۱۶] . نگ. جلالی، محمدرضا، تدوین السنة الشریفة، ص ۲۰۲ تا ص ۲۳۱.

[۱۷] . ابن شهر آشوب، محمد بن علی، معالم العلماء، ص۳۸.  

[۱۸] . نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۴.

[۱۹] . غروی یوسفی، محمدهادی، موسوعة التاریخ الاسلامی، ج ۱، ص ۴۳.

[۲۰] . نگ. مددی، ص ۶۸ -۷۲.

[۲۱] . نگ. فیض کاشانی، الوافی، ج ۱، ص ۲۵۵

[۲۲] . صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، تحقیق و تصحیح محسن کوچه باغی،‏ ص ۱۵۷ – ۱۵۹، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.

[۲۳] . صفار، بصائر الدرجات، ص ۱۵۷- ۱۵۸

[۲۴] . امین عاملی‏، سید محسن، اعیان الشیعة، ج ۱، ص ۶۳۸، بیروت، دار التعارف للمطبوعات‏، ۱۴۰۶ق.

[۲۵] . ابن طاووس، الأمان، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۵۰؛ تستری، قاموس الرجال، مکتبة الصدر، ج۱۴، ص۱۴۳.

[۲۶] . آقا بزرگ طهرانی، الذریعة، ۱۴۰۳ق، ج۴، ص۴۸۲.

[۲۷] . نگ. محمدرضا ضمیری، کتاب شناسی تفصیلی مذاهب اسلامی، صفحه ۳۷۰- ۳۷۱.

[۲۸] . از جمله نگ. بکائی، کتابنامه بزرگ قرآن کریم، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۲ و ۳.

[۲۹] . بخاری، محمد بن اسماعیل، الجامع الصحیح، ج ۱، ص ۳۳، باب کیف یقبض العلم.

[۳۰] . اضواء علی السنه المحمدیه، ص ۳۱۰-۳۱۱.

[۳۱] . باقری بیدهندی، ناصر، (۱۳۷۶) اصحاب اجماع، علوم حدیث شماره ۶.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha